ملیت : انگلستان   -  قرن : 21
استیون هاوکینگ پیش‌گام پژوهش‌ها و نظریات علمی موضوعاتی چون سیاهچاله‌ها و نسبیت و نویسنده کتاب علمی مشهور «تاریخچه مختصر زمان» است.
استیون هاوکینگ در ۸ ژانویه سال ۱۹۴۲ در شهر آکسفورد انگلستان متولد شد. او از نخستین سال‌های نوجوانی اشتیاقش به علوم فضایی و نجوم را نشان داد. در سن ۲۱ سالگی هنگامی‌که دانشجوی فلسفه کیهان‌شناسی بود، علائم بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک در او بروز کرد. با وجود این بیماری فلج‌کننده، او اقداماتی پیشرو در علوم فیزیک و کیهان‌شناسی به نام خود ثبت کرده است و چندین کتاب نوشته که علم را برای عامه مردم قابل‌ فهم و دسترسی کند. در سال ۲۰۱۴ بخشی از زندگی او در فیلمی به نام «تئوری همه‌چیز» به تصویر کشیده شد.
 
استیون هاوکینگ در ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ (۱۴ مارس ۲۰۱۸ میلادی) در سن ۷۶ سالگی در خانه‌اش در کمبریج از دنیا رفت. او که از بیماری نادر ALS رنج می برد، بر خلاف اکثر بیماران، سال‌ها با این بیماری مبارزه کرد و مرگ خود را به تاخیر انداخت. او زمانی در مورد مرگ گفته بود:
من هیچ‌گاه از مرگ نمی‌ترسم؛ اما عجله‌ای هم برای آن ندارم. من هنوز کارهای زیادی برای انجام، دارم.
 
کودکی و نوجوانی
استیون ویلیام هاوکینگ، بزرگ‌ترین فرزند ایزابل و فرانک هاوکینگ، درست ۳۰۰ سال پس از مرگ گالیله در تاریخ ۸ ژانویه سال ۱۹۴۲ به دنیا آمد. او در شهر آکسفورد انگلیس در خانواده‌ای روشنفکر چشم به جهان گشود. تولد او برای خانواده‌اش زمان مناسبی نبود، چون وضعیت اقتصادی مناسبی نداشتند. اوضاع سیاسی کشور هم وخیم و پر از تنش بود؛ انگلیس با جنگ جهانی دوم دست‌وپنجه نرم می‌کرد و زیر بمباران شدید هواپیماهای آلمانی بود. در جستجوی مکانی امن برای زندگی، ایزابل به آکسفورد برگشته بود که نخستین فرزند خود را به دنیا آورد. در سال‌های بعد، دو فرزند دختر خانواده به دنیا آمدند: ماری در سال ۱۹۴۳ و فیلیپا در سال ۱۹۴۷. آن‌ها در سال ۱۹۵۶ دومین پسر خود ادوارد را به فرزندخواندگی پذیرفتند.
 
خانواده هاوکینگ، چنانکه دوستان نزدیکشان آن‌ها را توصیف می‌کردند، «دار و دسته‌ای عجیب» بودند. شام معمولاً در سکوت صرف می‌شد؛ چراکه هر یک از اعضای خانواده مشتاقانه در حال مطالعه یک کتاب بود. ماشین خانواده یک تاکسی قدیمی لندن بود و در خانه‌ای کلنگی در خیابان سنت آلبانز زندگی می‌کردند که هیچ‌گاه بازسازی و تعمیر نشد. آن‌ها در زیرزمین ساختمان زنبور عسل پرورش می‌دادند و در گلخانه آتش‌بازی به راه می‌انداختند.
 
در سال ۱۹۵۰، پدر خانواده، مدیریت بخش انگل‌شناسی موسسه ملی تحقیقات پزشکی را به عهده گرفت و سه ماه زمستان را برای انجام تحقیقات به آفریقا سفر کرد. او دلش می‌خواست پسر بزرگش پزشکی بخواند، ولی استیون در همان سال‌های کودکی اشتیاقش را به علوم کیهانی ابراز کرد. مادرش بیش از همه متوجه این امر بود و در شب‌های تابستانی با فرزندانش در حیاط دراز می‌کشید و ستاره‌ها را تماشا می‌کرد. او بعدها اظهار کرد: « استیون همیشه پر از حس کنجکاوی بود و من می‌دیدم ستاره‌ها چطور او را به خود جذب می‌کنند.»
 
در اوایل زندگی تحصیلی، استیون دانش‌آموزی زرنگ بود؛ اما استثنایی نبود. هنگامی‌که دانش‌آموز سال اول ابتدایی مدرسه سنت آلبانز بود، جزو سه نفر آخر کلاس بود. او علایقش را خارج از مدرسه دنبال می‌کرد، عاشق شطرنج و بازی‌های فکری بود و با دوستان صمیمی‌اش بازی‌های جدیدی اختراع می‌کرد. در دوران نوجوانی همراه با چند تن از دوستانش یکی از قطعات کامپیوتر را طوری بازسازی کردند که معادلات ابتدایی ریاضی را حل کند.
 
هاوکینگ همیشه در حال فعالیت و مشغله بود. با خواهرش ماری که عاشق کوهنوردی و پیاده‌روی بود، مسیرهای مختلفی برای رسیدن به خانه کشف می‌کرد. او این اخلاقش را حتی وقتی در سن ۱۷ سالگی وارد دانشکده آکسفورد شد، حفظ کرد و همچنان فعال و کنجکاو باقی ماند. او عاشق رقص بود و از پاروزنی لذت می‌برد تا جایی که سرپرست گروه قایقرانی دانشکده شد.
 
او آرزو داشت در رشته ریاضیات تحصیل کند؛ ولی ازآنجاکه دانشکده علوم دانشگاه آکسفورد چنین رشته‌ای نداشت، او به رشته فیزیک و به‌طور خاص به کیهان‌شناسی جذب شد.
 
به‌حساب خودش، او وقت زیادی روی مطالعاتش نگذاشت. آن‌طور که بعدها محاسبه کرد، به‌طور متوسط یک ساعت در روز صرف درس‌های مدرسه می‌کرد. البته نیازی نداشت بیشتر از این تلاش کند تا از پس تکالیف مدرسه برآید. در سال ۱۹۶۲ درجه ممتاز در رشته علوم طبیعی فارغ‌التحصیل شد و برای اخذ مدرک دکترای کیهان‌شناسی و فلسفه نظام هستی وارد ترینیتی هال دانشگاه کمبریج شد.
 
تشخیص بیماری ALS
نخستین باری که استیون متوجه شد مشکلی در سلامتی فیزیولوژی او وجود دارد، دانشجوی کمبریج بود؛ او هنگام گردش به زمین می‌خورد و زمان حرف زدن دچار لکنت زبان می‌شد. تا سال ۱۹۶۳ یعنی پس از اولین سال حضورش در دانشگاه کمبریج کسی متوجه بیماری او نشده بود. بیشتر مواقع او علائم بیماری را پنهان می‌کرد؛ اما وقتی پدرش وضعیت او را دید، مجبورش کرد با او به یک پزشک متخصص مراجعه کند. این دانشجوی ۲۱ ساله‌ به مدت دو هفته بعد در بیمارستان بستری شد تا آزمایش‌های پزشکی لازم روی او انجام شود.
 
    آن‌ها از عضله بازوی من نمونه گرفتند، به بدنم الکترود وصل کردند، یک سری مایعات رادیواکتیو به ستون فقراتم تزریق کردند و با اشعه ایکس حرکت آن را مطالعه کردند. بعد از همه‌ی آزمایش‌ها، آن‌ها به من نگفتند چه مشکلی دارم. بعد گزارش دادند که مبتلابه بیماری MS هستم با این تفاوت که این بار با نوعی نادر و غیرمعمول از MS سروکار داریم.
 
البته پس از مدتی دکترها به خانواده هاوکینگ گفتند بیماری پسرشان چیست: او در مراحل اولیه اسکلروزیس آمیوتروفیک جانبی یا ALS بود. این حرف مفهومی روشن داشت؛ اعصابی که عضلات بدن او را کنترل می‌کردند، به‌مرور از کار می‌افتادند. پزشکان به او گفتند تنها دو سال و نیم دیگر زنده می‌ماند.
 
این اخبار روحیه استیون و خانواده‌اش را ویران کرد. اما یک سری حوادث مانع از این شد که او امید خود را کاملا از دست بدهد. اولین اتفاق وقتی روی داد که او هنوز در بیمارستان بستری بود. هم‌اتاقی او پسری بود که سرطان خون داشت. استیون با خود گفت لااقل شرایطش نسبت به این دوست هم‌اتاقی خیلی بهتر و قابل‌تحمل‌تر است. زمان زیادی از مرخصی او نگذشته بود که خواب دید دارند او را به جوخه اعدام می‌برند. این کابوس باعث شد متوجه شود هنوز کارهایی دارد که در زندگی‌اش باید انجام دهد.
 
اما مهم‌ترین تغییر زندگی او این بود که عاشق شده بود. در مهمانی سال نو، درست پیش از اینکه بیماری او تشخیص داده شود، استیون با جین وایلد، دختری جوان و دانشجوی دوره کارشناسی رشته زبان آشنا شده بود. آن‌ها در سال ۱۹۶۵ باهم ازدواج کردند.
 
بیماری استیون هاوکینگ به‌نوعی کمک کرد او تبدیل به دانشمندی شود که امروز می‌بینیم. قبل از تشخیص بیماری، هاوکینگ به‌ندرت روی مطالعاتش متمرکز می‌شد. او می‌گوید: «قبل از بیماری زندگی حسابی حوصله مرا سر می‌برد. به نظرم می‌آمد هیچ‌چیز ارزش تلاش و کار کردن ندارد.» پس‌ازاینکه فهمید ممکن است حتی تا گرفتن مدرک دکترا زنده نماند، همه‌ی وجودش را روی مطالعات و پژوهش‌هایش گذاشت.
 
سیاهچاله ها
یافته‌های یک محقق جوان دیگر به نام راجر پنروز در مورد سرنوشت نهایی ستارگان و تبدیل‌شدن آن‌ها به گودال‌هایی عظیم و سیاه،  نظر استیون را به خود جلب کرد و باعث شد او شیفته‌ی چگونگی خلق هستی شود. او دوران حرفه‌ای کارش را با همین موضوع آغاز کرد و باعث شد نگرش جهانیان به سیاهچاله‌ها و آغاز آفرینش تغییر کند.
 
درحالی‌که او به خاطر بیماری، کنترل فیزیکی بر اعضای بدنش را از دست می‌داد، (در سال ۱۹۶۲ او ناچار شد از ویلچر استفاده کند) ناگهان پیشرفت بیماری کمتر شد. در سال ۱۹۶۸، یک سال پس از تولد پسرش رابرت، او به عضویت موسسه نجوم دانشگاه کمبریج درآمد.
 
چند سال پیش رو، دوران پرباری برای هاوکینگ بود. در سال ۱۹۶۹ دخترش لوسی به دنیا آمد و او تحقیقات علمی خود را ادامه داد. (فرزند سومش تیموتی ۱۰ سال بعد متولد شد). در سال ۱۹۷۳ همراه با جورج الیس اولین کتاب خود را به نام  ساختار مقیاس بزرگ از فضا-زمان منتشر کرد. او همچنین همکاری‌ با دوست قدیمی‌اش پنروز را ادامه داد.
 
در سال ۱۹۷۴ تحقیقات استیون او را تبدیل به دانشمندی معروف در دنیای علم کرد. او نشان داد که سیاهچاله‌ها آن فضای تهی و خلأ بی‌انتهایی که دانشمندان پیش‌ازاین باور داشتند، نیستند. به عبارت ساده، هاوکینگ ثابت کرد ماده، اگر به‌صورت انرژی تابشی درآید، می‌تواند از نیروی گرانش یک ستاره‌ی خاموش شده بگریزد. «تابش هاوکینگ» متولد شده بود.
 
این نظریات، موجی از هیجان در دنیای دانشمندان به وجود آورد و باعث شد هاوکینگ جوایز متعدد علمی، نام‌های افتخاری و عناوین برجسته‌ای به دست آورد. در سن ۳۲ سالگی او به عضویت انجمن سلطنتی انگلستان درآمد و کمی بعد جایزه معتبر آلبرت اینشتین را از آن خود کرد.
 
او به تدریس در دانشگاه‌ها نیز ادامه داد. ابتدا به‌عنوان استاد مدعو از دانشگاه کلتک پاسادنا در ایالت کالیفرنیا بازدید کرد که پیش‌زمینه دیدارهای بعدی و خدمات او در این دانشگاه شد. او همچنین به دانشکده‌های Gonville و Caius در دانشگاه  کمبریج سر زد. در سال ۱۹۷۹ هاوکینگ دوباره خود را در دانشگاه کمبریج یافت و به مقام یکی از مشهورترین استادان تاریخ این دانشگاه یعنی پروفسور لوساسیان نائل شد.
 
تاریخچه‌ای مختصر از زمان
گرچه استیون هاوکینگ به لحاظ علمی در حال پیشرفت بود، ولی وضعیت فیزیکی او به‌تدریج بدتر می‌شد. در اواسط دهه ۸۰، خانواده هاوکینگ یکی از دانشجویان فارغ‌التحصیل شده او را به کمک گرفته بود تا او را در تحقیقات، کارها و سایر امور روزمره یاری کند. او هنوز می‌توانست خودش غذا بخورد و از تخت خواب بیرون بیاید؛ ولی تقریباً برای هر کار دیگری نیاز به کمک داشت. بعلاوه سخنرانی‌های او مدام دچار اخلال می‌شد و فقط کسانی که به‌خوبی او را می‌شناختند می‌توانستند منظور او را درک کنند. در سال ۱۹۸۵ او برای همیشه صدای خود را از دست داد. نتیجه این بود که فیزیکدان ما حالا به پرستاری ۲۴ ساعته نیاز داشت. این شرایط توانایی کار کردن حرفه‌ای او را به خطر انداخته بود. هم‌زمان، یک برنامه‌نویس کامپیوتری در کالیفرنیا، برنامه‌ای ابداع کرده بود که به فرد این قابلیت را می‌داد تا با استفاده از حرکات چشم، به کمک کامپیوتر حرف بزند. این برنامه به هاوکینگ اجازه می‌داد کلمات سخنرانی را با نگاه کردن به صفحه کامپیوتر انتخاب کند. در آن زمان هاوکینگ هنوز می‌توانست از انگشتان خود استفاده کند و کلمات را با کلیک دستی انتخاب می‌کرد. امروزه که او کنترل کلیه اعضای بدن خود را ازدست‌ داده و برنامه‌هایش را از طریق سنسوری که به گونه‌اش متصل است، کنترل می‌کند.
 
به کمک این برنامه و همیاری دستیارانش، استیون هاوکینگ همچنان به نوشتن ادامه داد. کار او مقالات متعدد علمی و البته کتاب‌ها و سخنرانی‌هایی برای جامعه غیرعلمی را شامل می‌شد. در سال ۱۹۸۸ هاوکینگ با نوشتن کتاب  «تاریخچه مختصر زمان»، مدال سلطنتی بریتانیا را از آن خود کرد و به شهرتی جهانی دست‌ یافت. این کتاب کوتاه و آموزنده تبدیل به یکی از منابع علمی مردم در سراسر دنیا شد. انتشار این کتاب برای او موفقیتی فوق‌العاده بود و به مدت چهار سال در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های ساندی تایمز لندن قرار داشت. این کتاب به ۴۰ زبان زنده دنیا ترجمه‌ شده و تاکنون میلیون‌ها نسخه از آن در دنیا به فروش رفته است. در سال ۲۰۰۱ او ادامه‌ی این کتاب را با عنوان « جهان در پوست گردو» منتشر کرد که یک راهنمای مصور برای نظریات بزرگ کیهان‌شناسی است. چهار سال بعد او کتاب ساده‌تری به نام «تاریخچه کوتاه‌تری از زمان» برای عموم مردم نوشت.
 
اگر کتاب‌ها، مقالات و پژوهش هاوکینگ را با تحقیقات شخصی او در باب جام مقدس علم کنار هم قرار دهیم، می‌بینیم هاوکینگ به دنبال این بوده است که یک نظریه واحد بیابد تا بتواند فلسفه نظام هستی را با مکانیک کوانتوم ترکیب کند و توضیح بدهد که جهان چگونه آغازشده است.
 
هاوکینگ تفکراتی بلند پروازانه دارد. او ادعا می‌کند می‌تواند در ۱۱ بعد فکر کند ، معتقد است که سفر در زمان امکان‌پذیر است و انسان ممکن است در آینده به سیارات دیگر مهاجرت کند.
 
تجربه بی وزنی استیفن هاوکینگ
هاوکینگ می‌کوشد پاسخ‌های بزرگی برای سؤالات بزرگ پیدا کند و این از تمایل شخصی او برای سفر به فضا نیز نیرو می‌گیرد. در سال ۲۰۰۷ و در سن ۶۵ سالگی، هاوکینگ گام مهمی برای سفر به فضا برداشت. هنگامی‌که از مرکز فضایی کندی در فلوریدا بازدید می‌کرد، این شانس را پیدا کرد که فضای بدون جاذبه را تجربه کند. او با یک بوئینگ ۷۲۷ اصلاح‌شده به مدت ۲ ساعت بر فراز اقیانوس اطلس پرواز کرد و جدا از ویلچر، بی‌وزنی را احساس کرد. تصاویر این فیزیکدان بزرگ درحالی‌که در فضا شناور بود  در روزنامه‌های سراسر جهان منتشر شد. او گفته بود: « نقطه‌ی جاذبه‌ی صفر نقطه‌ی معرکه‌ای است، من مشکلی با آن ندارم، فضا! منتظر باش که من آمدم!»
 
اگر چیزی تحت عنوان دانشمند «فوق ستاره» وجود داشت، هاوکینگ بی‌شک نماد آن بود. او همیشه در فرهنگ‌عامه حضور خود را نشان می‌دهد، مثلاً در میهمانی سیمپسون‌ها یا پیشتازان فضا شرکت می‌کند، با جیم کری در فیلم کمدی‌اش همکاری می‌کند و حتی روی آهنگ پینک فلوید صداگذاری می‌کند. در سال ۱۹۹۲ ارول موریس کارگردان مستندساز که برنده‌ی جایزه اسکار نیز هست، فیلم مستندی با نام تاریخچه مختصر زمان درباره زندگی استیون هاوکینگ ساخت.
 
در سال ۱۹۹۰ به دنبال شایعات زیادی که پخش شد، استیون و جین از هم جدا شدند. در سال ۲۰۰۶ او از همسر دومش ایلین که سابقاً پرستار او بود نیز جدا شد تا به فرزندان و خانواده‌اش نزدیک‌تر باشد. در سال ۲۰۰۷ او با همراهی دخترش لوسی یک کتاب علمی به نام دریچه‌ای به‌سوی کیهان برای کودکان منتشر کرد.
 
سلامتی هاوکینگ همیشه نگران‌کننده باقی می‌ماند. در سال ۲۰۰۹ او به علت عفونت سینه نتوانست سخنرانی‌اش را در کنفرانسی در شهر آریزونا به پایان برساند و در آوریل همان سال اعلام کرد که از مقام خود در دانشگاه کمبریج کناره‌گیری کرده است. مقامات دانشگاه او را به بیمارستان منتقل کردند و گفتند بیماری او وخیم است؛ اما مدتی بعد او بهبودی کامل پیدا کرد.
 
هاوکینگ که برنامه‌ای برای سفر به فضا با تور فضایی گردشگری ریچارد برانسون دارد، در سال ۲۰۰۷ اظهار کرد:
خطر زندگی روی زمین هرروز بیشتر می‌شود. مسائلی مانند گرم شدن کره زمین، جنگ‌های هسته‌ای، ویروس‌هایی که جهش ژنتیکی مدیریت‌شده دارند و هزاران خطر دیگر را نباید دست‌ کم گرفت. من فکر می‌کنم اگر امکان سفر به فضا نباشد، نسل بشر تداوم نخواهد یافت. به همین دلیل مردم را تشویق می‌کنم روی برنامه‌های فضایی سرمایه‌گذاری کنند.
 
در سال ۲۰۱۰، هاوکینگ در کتاب طرح عظیم درباره پیدایش جهان صحبت کرد. او در آخرین کتاب خود به این نتیجه رسید که خلق کائنات تنها با انفجار بزرگ رخ‌ داده است و قوانین فیزیک اجتناب‌ناپذیرند. او گفت: «ازآنجاکه قانون جاذبه و گرانش امری انکار نشدنی است، پس جهان می‌توانسته خودش را از هیچ، به وجود آورد.» کتاب «طرح عظیم» بزرگ‌ترین اثر منتشرشده از او بعد از یک دهه بود.
 
در سال ۲۰۱۲ هاوکینگ با پروژه‌ای جدید خبرساز شد. او تصاویری از خود منتشر کرد که در آن‌ها از دستگاه جدیدی به نام iBrain استفاده می‌کند که به هدبند متصل می‌شود. این دستگاه طوری طراحی‌ شده است که افکار کاربر را با استفاده از امواج سیگنال‌های الکتریکی مغز او می‌خواند و بعد آن‌ها را توسط یک الگوریتم خاص تفسیر می‌کند. این دستگاه می‌تواند کمک انقلابی به هاوکینگ و سایر بیماران مبتلابه ALS باشد.
 
نظریه‌های جدید
در تابستان سال ۲۰۱۵ هاوکینگ دوباره به تیتر اول روزنامه‌ها بازگشت. در ماه ژوئن در یک کنفرانس خبری در لندن اعلام کرد پروژه‌ای با عنوان «گوش دادن به فضای بیرون» را با موفقیت راه‌اندازی کرده است. بودجه این پروژه توسط کارآفرین روسی یوری میلنر تأمین می‌شود و هدف آن یافتن حیات فرازمینی است.
 
یک ماه بعد هاوکینگ در کنفرانسی در سوئد به بحث درباره نظریات جدید در مورد «سیاهچاله‌ها» و « پارادوکس اطلاعات» پرداخت. او اظهار کرد:
 
وقتی می‌گوییم  اگر چیزی وارد سیاهچاله  شود از بین می‌رود، مثل این است که از حالت فیزیکی دوبعدی یک جسم حرف بزنیم. درحالی‌که سیاهچاله‌ها زندان‌های ابدی نیستند. این امکان وجود دارد که جهانی موازی با این جهان وجود داشته باشد که اطلاعات به آن منتقل شود.
 
سخنان مشهور استیون هاوکینگ
اگر فقط یک نظریه واحد برای همه‌چیز وجود داشته باشد، مجموعه‌ای از قوانین و معادلات است؛ ولی با روش معمول علم که ساختن یک الگوی ریاضی است نمی‌توان به این سؤال پاسخ داد که چرا  جهان هستی باید برای توصیف یک معادله به وجود آمده باشد. چرا تمام نظام هستی باید به خودشان زحمت به وجود آمدن داده باشند؟
در تمام زندگی‌ام، مجذوب پرسش‌های بزرگی بوده‌ام که آدمی با آن‌ها روبرو است و تلاش کرده‌ام پاسخی علمی برای آن‌ها پیدا کنم. اگر شما هم مثل من به ستارگان نگاه می‌کردید و سعی می‌کردید مفهوم آنچه می‌بینید، درک کنید؛ شما هم از خود می‌پرسیدید که واقعاً دلیل هستی این دنیا چیست؟
علم ثابت کرده است که جهان‌های مختلفی می‌توانند از «هیچ» به وجود آمده باشند. این بستگی به شانس ما دارد که در کدام جهان قرار گرفته باشیم!
تمام تاریخ علم به تشخیص تدریجی این امر گذشته است که گرچه حوادث به شیوه دلخواه ما اتفاق نمی‌افتند؛ ولی همه آن‌ها منعکس‌کننده یک نظم خاص هستند.
 
آثار استیون هاوکینگ:
 
    ساختار مقیاس بزرگ فضا-زمان
    بزرگ، کوچک و ذهن انسان
    طرح بزرگ
    تاریخچه کوتاه من
    تاریخچه کوتاه زمان
    تاریخچه کوتاه‌تر زمان
    سیاهچاله‌ها، دنیاهای کوچک و دیگر مقالات
    جورج و ماه آبی
    جورج و کد ناشکستنی
    جورج و انفجار بزرگ
    جورج در جستجوی گنجینه کیهانی
    دریچه‌ای به‌سوی کیهان
     جهان در پوست گردو
    بر شانه‌های غول
    خدا اعداد صحیح را خلق کرد
 
منبع :

www.zoomit.ir